نظرات
امتیاز كل |
6 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Arslan Senki
دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ب.ظ
از BIG-HUGE ممنون که در مورد مبحث تاریخی این انیمه برام توضیح داد من یکمی در مورد داستان توضیح می دم یکی از عناصری که همیشه باعث موفقیت یک داستان میشه اینه که داستان یه ایده نو رو برای گفتن داشته باشه که متاسفانه این انیمه یه همچین خاصیتی نداره . شروع این گونه داستان ها همیشه با شخصیت اولی هست که هیچ قدرت و استعداد خاصی نداره همین طور هیچ گونه طرفدار و یا دوستانی ، معمولا این شخصیت ها ترسو بسیار سوسول و حتی دارای کمترین مهارت ها از قبیل جنگ آوری ، روابط اجتماعی و غیره هستن که به مرور زمان و با افتادن یک سری اتفاقات خاص از قبیل شرکت در
یک جنگ ، کشته شدن یکی از افراد خانواده ، مورد سواستفاده قرار گرفتن و ... تغییری در آن ها به وجود آمده و با کمک دوستان خود که غالبا از هر نظر از جمله موارد بالا از شخصیت اول بهتر هستن شروع به همکاری می کنه یا شروع به مسافرت و تجربیات بیشتری به دست میاره و در آخر به هدفش می رسه . توی فصل های قبلی شاهد انیمه ای به نام Akatsuki no Yona بودیم که داستان اون هم کاملا شبیه توضیحاتی بود که در بالا دادم و انیمه ارسلان هم دقیقا با داستانی شبیه به انیمه یونا تولید شده فقط با کمی تغییر در جزئیات داستان. مثال های دیگه ای هم هستن که از نظر ساختار داستانی کاملا شبیه به این 2 انیمه هستن . انیمه های تکراری و فاقد ایده ای نو که بتونه مخاطب رو به خودش جذب کنه . اما ایراد دیگه این داستان نوشتن داستانی دروغین با عناصر و اتفاقات واقعی هستش که یعنی تحریف تاریخ توی داستان به جنگ های بین ایرانیان و رومیان اشاره می کنه جنگی که اسکندر در اون ارتش ایران رو به کمک خائنینی که به ایران خیانت کرده بودن شکست داد این یک اتفاق تاریخی و واقعی هست که نویسندگان با اضافه کردن جزئیات دروغین و گاهی اوقات تخیلی داستانی دروغین با رگه های از واقعیت به وجود آوردن که از ارزش این اثر کاشته است یا شما باید در داستان نویسی به واقعیات وفادار باشی و اثری بسازی که واقعیات در آن بیشتر از تخیلات باشه یا داستانی بنویسی که کاملا تخیلی باشد که متاسفانه این اثر هیچ کدام از این موارد را رعایت نکرده است. اگه نظر من رو بخواید این داستان در راستای خراب کردن وجه ایران و ایرانیان ساخته شده تا فرهنگ غنی و بیش از 3000 ساله ما رو نابود کنه مطوئن باشید جوانان ژاپنی که این داستان رو می بینن هرگز نمی توانند تصور درستی از ما داشته باشن و این همون چیزی هست که دشمنان ما این رو می خواهند تا مردم جهان ما را خلاف آن چه که هستیم بشناسن.
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Gintama
يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ
همیشه با خودم می گفتم یک انیمه خوب انیمه ای هست که یک داستان خوب و جذاب داشته باشه تا قابل دیدن باشه . با این تعریفی که برای خودم گفته بودم به نظرم انیمه گینتاما انیمه جالبی نخواهد بود اما بعد از دیدن چند قسمت از این انیمه متوجه شدم که برای هر چیزی در جهان مثال نقض وجود داره حتی برای این طرز تفکر من . الان متوجه شدم که حتما یک انیمه احتیاج به داستان خاصی نداره بلکه بدون داشتن یک داستان واحد هم می توان یک انیمه 263 قسمتی ساخت فقط باید بدونی چطوری مخاطب رو جذب کنی . گینتاما یک انیمه صرفا کمدی هستش که از سبک تقلید پیروی می کنه حتما فکر می کنید
که ساختن یک انیمه که داره از بقیه انیمه ها تقلید می کنه کار راحتیه اما اشتباه می کنید تقلید بزرگترین و سخترین کار دنیاست ولی گینتاما بهمون نشون میده که حتی انجام سخترین کار دنیا هم غیر ممکن نیست فقط باید بدونی که چطوری تقلید کنی
اگه بهم بگین که یه تعریف دقیق از انیمه گینتاما بهتون بدم این رو می گم : گینتاما شبیه یک مخلوط کن بزرگ می مونه که مواد لازمش هم هر نوع محصول سمعی و بصری هستش از انیمه بگیر تا سریال تلویزیونی ، برنامه زنده ، شخصیت ها و ...
برای تولیدش هم همه این ها رو داخل مخلوط کن می ریزیم بعد می زاریم که خوب مخلوط بشن حالا اون رو داخل یک لیوان بزرگ می ریزیم توش یخ ، نی و یک چتر کوچک ! هم می زاریم و بعدش تمام . حالا بفرمایید میل کنید یک لیوان گینتاما !!!
انیمه پر از شخصیت هست شخصیت های که می شه گفت همشون یه جورایی مشنگ می زنند ! از خود گینتاما بگیر که یه بی مصرف به تمام معناست آدمی که اگه توی یکی از قسمت ها انگشتش توی دماغش نباشه باید شک کنی که داری گینتاما می بینی . نفر بعدی شینپاچیه یه آدم عینکی خیلی معمولی که گیر یک سری آدم خل و چل افتاده . گاکورا که یه دختر معصومه که دست هرگول رو از پشت بسته . صاحب خونه و کاترین که هم کلا نقش خاصی ندارند جز گرفتن اجاره از گینتاما . در مورد شینسونگومی که لازم نیست حرف بزنیم از کاپیتان گوریلشون بگیر تا معاون مایونز خورشون و اون یکی که فکر کنم تنها کاری که می کنه اینه که معاون رو بکشه . کاتسورا هم که همیشه در حال فرار از دست شینسینگومیه و معاون و دوستاش هم همیشه سعی در کشتنش دارند فقط نمی دونم چرا نمی تونند . الیزابت رو که دیگه نگو فقط فهمیدم کی هستش با خودم گفتم فهمیدم چرا گینتاما ساخته شده . نفر بعدی عینک دودی خودمون هستش که وقتی با گین یه جا بیوفتن مطمئن می شی که تو بدبخت ترین فرد جهان نیستی . از دختر سادیسمی بگیر تا ساداهارو که فکر کنم کاری جز گاز گرفتن سر گین بدبخت نداره و بقیه شخصیت ها که همشون با هم دیگه یه دیوونه خونه ساختن که بهش می گن ادو !!!!! راستی یه چیز درمورد گین فراموش کردم بگم که اون هم این جمله از جوکر در فیلم بتمن شوالیه تاریکی هستش " وقتی که دنیا علیه شماست ، امن ترین مکان برای پنهان شدن ، دیوانگی است... " ( خیلی دوست داشتم این جمله رو بگم که گفتم ، آخیش خیالم راحت شده دیگه هیچ مشکلی ندارم )
من یکی که از اول تا آخر این انیمه فقط می خندیدم مخصوصا با ترجمه ای که دوستان خوب مترجممون انجام دادن و یک بار دیگر ثابت کردن هنر نزد ایرانیان است و بس . تا دلتون بخواد می تونید موقعیت های خنده دار توی این انیمه پیدا کنید مخصوصا وقتی که یک پای قضیه گین باشه و طرف دیگه برو بچ شینسینگومی اون وقته که باید دلتون رو بگیرید و از خنده غش کنید . خدای من هنوزم وقتی به یاد صحنه های این انیمه میافتم خنده روی لبم میاد و با خودم می گم که چرا تا حالا سراغ این انیمه نرفته بودم و افسوس می خورم که ای کاش دنیای انیمه رو با این انیمه شروع می کردم .
در آخر هم فقط یه چیز درمورد این انیمه به کسایی که می خوان ببینش می گم :
بفرمایید این هم یک لیوان گینتاما
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Barakamon
يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ
در فصل تابستان امسال 2 انیمه کمدی پخش شد که به ترتیب Gekkan Shoujo Nozaki-kun و Barakamonبودند که که درباره انیمه اول صحبت کرده بودم حالا نوبت انیمه دوم یعنی barakamon رسیده تا دربارش صحبت کنیم .
اولین چیزی که بعد از دیدن این انیمه به ذهن من رسید تشابه این انیمه با انیمه bunny drop هستش که هر دو درمورد برخورد بین یک فرد بزرگسال و یک کودک هستش . در واقع می شه گفت که تقابل بین 2 دنیای متفاوت رو می بینیم دنیای سراسر از پیچیدگی بزرگسالان و دنیای ساده و بی آلایش کودکان . دنیای کودکان واقعا ساده و پر از زیبایی و خنده هست که همین خصوصیات هس
تن که دنیای کودکان را زیبا می کنه اما همین دنیای زیبا در دید ما بزرگسالان نه تنها زیبا نیست به نظر مسخره و نامفهوم میاد و از همه بدتر این که هیچ علاقه ای هم به درک این دنیا از خود نشون نمی دیم . این در حالی هستش که همه ی ما بزرگسالان هم روزی کودک بوده و در این دنیای کودکانه به سر برده ایم ولی وقتی که پا به دنیای بزرگسالان گذاشتیم نه تنها این دنیا را فراموش کردیم بلکه این دنیای زیبا را نامعقول و احمقانه می دانیم . اما نباید فراموش کنیم که این دنیا شاید احمقانه به نظر برسد ولی وقتی وارد این دنیا شویم تازه متوجه خواهیم شد که عجب دنیای جالبی است و در این دنیا تمام مسائل به راحتی و بدون پیچیدگی حل خواهند شد . پس بیاید کودک درونمان را فراموش نکنیم .
داستان ما درباره یک خطاط ژاپنی هست که از استعداد بالایی برخورداره اما یک عیب داره اونم این که انتقاد پذیر نیست . به همین خاطر هم به یک جزیره دور افتاده تبعید می شه چرا ؟ چون با لنگ کفش زده تو صورت سر داور مسابقات خطاطی حالا چرا ؟ چون طرف گفته کارت به درد نمی خوره و تکراریه ( وقتی این صحنه رو دیدم ناخودآگاه یاد صحنه پرت کردن لنگ کفش به سمت بوش افتادم ! ) . خوب حالا این جوون خطاط ما هاندا باید دوران تبعیدش رو توی این جزیره بگزرونه تا بتونه سبک خطاطی خودش رو پیدا کنه ( البته اگه بزارن ) .
هاندا سنسی ، وقتی بخوام این آدم رو توصیف کنم یه چیز می گم : از توصیفش عاجزم !! هاندا یه جوون 22 ساله هستش که پسر یکی از بزرگترن خطاط های کشور ژاپنه که همگی از کودکی بهش می گفتن استعداد آینده خطاطی ژاپن ، اما از نظر سرداور محترمی که لنگ کفش سمتش پرت کرد سبک خطاطی هاندا زیادی ساده و کتابی ، یعنی هیچ خلاقیتی توش وجود نداره . هاندا کلا اعتماد به نفس نداره و توی تمام انیمه صحنه ای که یک گوشه نشسته و دورشم پر از افسردگی ، به وفور یافت می شه آخه آدم هم این قدر بی اعتماد به نفس تازه فقط همین نیست طرف حتی آشپزی کردن ، نظافت ، خورد کردن سبزیجات و یا حتی آتیش روشن کردن هم بلد نیست . فکر کنم توی تمام عمرش فقط نشسته خطاطی کرده !!! حالا فکرش رو بکنین این آدم اومد توی یه جزیره که حتی برق هم نداره !!! دیگه خودتون تصور کنید دیگه تازه یه سری بچه مچه هم قراره دورش رو بگیرن که قوز بالا قوز می شه .
نارو ، من همیشه فکر می کردم بچه ها آدم های معصوم و باحالی هستن که تنها شیطنتشون پاره کردن دفتر کتاب های خواهر برادراشون باشه اما از وقتی که نارو رو دیدم با خودم گفتم این بچه ها عجب موجودات مخوفی هستن بیچاره هاندا که قراره با اینا سروکله بزنه مخصوصا این نارو . آخه جمع کردن سوسک شاخدار و جیرجیرک شد سرگرمی تازه لقب شکارچی رو هم بهش دادن ، شکارچی بزرگ جیرجیرک نارو !!! وقتی پای نارو توی یکی از صحنه های انیمه وا بشه مطمئن باشید که باید شروع کنید به قهقهه زدن چون هر دفعه با یه سری حرکات عجیب و غریب این نارو روبرو می شید که به مخوف بودن بچه ها بیشتر پی می برید !! فقط من از یه چیز این نارو سر در نیاوردم اونم این که چطوری از هر سوراخ سومبه خونه هاندا یه دفعه سروکلش پیدا می شه ؟ البته به این نارو یه سری بچه دیگه هم اضافه کن بعد شیطونی اینا رو ضرب در 10 کن بعد بزارشون از سرو کول هاندا بالا برن ، دیگه عمق فاجعه رو خودتون درک کنید ( اسامیشون هم می گم که مستند باشه دایسوکه ، یاتاکا ، هینا ، کانتورو )
هینا و تاماکو دو دختر دبیرستانی هستن که به لیست بدبختی های هاندا اضافه می شن ، قبلا خونه هاندا که توش مستقر می شه مقر مخفی این دو نفر بوده که حالا هاندا اونو تسخیر کرده . هینا یه دختر شاد و شیطونه البته از نوع ورژن بالاتر نارو که تا دلتون بخواد هاندا رو اذیت می کنه البته از نوع خوبش ، تاماکو هم یه دختر عینکی دبیرستانی که دوست داره مانگا کار بشه و تازه کارش رو شروع کرده ( توی یک از صحنه ها مانگاش رو به هاندا نشون می ده والا شبیه همه چیز بود جز مانگا مثلا انیمه توکیوغول رو بدون سانسور تصور کنید بعد تبدیل به مانگاش کنید !!! ) البته یه زره هم توهمی تشریف داره و همه چیز رو از بعد منحرفانه اش تصور می کنه ( والا نتونستم جمله مناسبی برای توصیفش پیدا کنم باید خودتون ببینید و متوجه منظورم بشین ) .
هیروشی پسر کدخدای دهکده است که موهاش رو بلوند کرده ! یه بچه درس نخون که بعد از اومدن هاندا متحول می شه و بچه درس خون می شه . توی خیلی از مواقع هم یه کمکی به هاندا می کنه تا بتونه این جمعیت مخوف بچه ها رو کنترل بکنه .
کانزاکی یه خطاط جوون هستش که از طرفدارای هاندا ، و سبک خطاطی اون رو می پرسته ( همیشه هم یه نوار ضبط صوت و یه دفترچه داره که جملات قصار هاندا رو توی اون ها می نویسه ) اما قضیه وقتی جالب تر می شه که توی مسابقه ای که هاندا نفر دوم شده این نوجوون 15 ساله توش اول شده ( چه قدر سر این صحنه که هاندا متوجه این موضوع می شه من خندیدم کلا توی افسردگی بود هاندا ) . تاکائو دوست دوران بچگی هاندا و الان دلال آثار خطاطی ، که کارهای هاندا رو برای مسابقات و فروش آماده می کنه .
این وسط آدمای دیگه ای هم هستن از ساکنین دهکده بگو که همشون یه تختشون کمه مثل بابای میوا که شبیه یاکوزا ها می مونه ، تا پدر بزرگ نارو ، مدیر سوپرمارکت محله یا معلم مدرسه دهکده مخصوصا قسمت آخر هر قسمت که با هاندا و نارو می شینن لب یه نهر آب و همین طور که مثلا ماهی گیری می کنن حرف هم می زنن از سوراخ شدن لایه اوزون تا مزه خرچنگ دریایی و ... اینم بگم نهر آب پر از آشغاله بعد من موندم چه طوری دارن اون جا ماهیگیری می کنن ! بعد هم به جای ماهی خرچنگ می گیرن .
ولی در کل تمام این آدم های جزیره یا طرز زندگی و خصوصیات تک تکشون همگی عاشق هاندا هستن و در تمام لحظات به اون کمک می کنند اونم به کسی که تا به حال در عمرش دوستی نداشته و هیچ وقت از زندگی و خطاطی کردن لذت نبرده و هاندا با کمک این دوستان جدیدش یاد می گیره که چگونه زندگی کنه و سبک خطاطی خودش رو کشف کنه .
آخر حرفم می گم که از این انیمه باید لذت برد از دیدن تک تک صحنه های خنده دارش ، از مناظر زیبای جزیره ، از موسیقی زیباش و از عشق و عاطفه ای که بین افراد این جزیره برقراره باید از همشون لذت برد و به یاد آورد که در چه دنیای زیبایی زندگی می کنیم .
حرف هام رو با متن زیبای آهنگ این انیمه به پایان می برم :
دستای کوچولوت رو دراز کردی
لبخندی به سمت من زدی
حس خیلی دلچسبی داشت
ممکنه معنایی نداشته باشه
ولی کاریه که از دستم بر نمیاد
بدون فکر کردن، دستامُ لمس کردی
برای من عالی بود
تمام مدتی که باور داشتیــــــم
که دنیا تو دستامونــــه
اشتباه میکردیـــم
شاید بخاطر این نبود
که تو حالا دستامُ گرفتی
هر لحظـــــه
هر جــــــا
میتونم باور کنــــم
میتونم باور کنــــم
با نگه داشتن دستای تـــــو
دستای تــــــــــو
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
7 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Diamond no Ace
يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ
ورزش یکی از موضوعاتی است که همیشه مورد توجه نویسندگان و کارگردانان سینما بوده است . و آثار موفقی نیز در این زمینه تولید شده است . ورزش داستان پیروزی ها و شکست های است که زندگی انسان های درون زمین بازی را تشکیل می دهد . داستان تلاش،ها ، فداکاری ها ، دوستی ها ، رقابت ها و ... داستانی که زندگی در آن جریان دارد . ورزش بیسبال به عنوان ورزش اول کشورهای مثل ژاپن ، آمریکا ، هند و ... می باشد پس طبیعتا ساخت مجموعه های که ورزش بیسبال در آن ها به نمایش درآید نسبت به باقی کشور ها بیشتر می باشد . یکی از نکات مثبت ساخت مجموعه های ورزشی علاوه بر پر
هیجان و واقعی بودن صحنه های نمایش داده شده تبلیغ بسیار خوبی برای این ورزش هاست و تشویق اقشار جامعه برای روی آوردن به این ورزش ها و انجام آنهاست .
داستان درباره نوجوان دبیرستانی می باشد که برای تبدیل شدن به ستاره ورزش بیسبال به یکی از مدارسی که تیم پایه و تخصصی بیسبال دبیرستانی دارند ملحق می شود یا بهتر بگویم او را به این تیم دعوت می کنند . نکته مهم ورود این نوجوان به این مدرسه وجود استعداد یاب ها و امکانات پایه ای و تخصصی است که در مدارس ژاپن وجود دارد و زمینه شکوفا شدن استعداد ها را فراهم می کنند که در واقعیت هم چنین است . بیشتر قهرمان های ورزشی از کودکی و سنین پایین کشف شده و با سرمایه گزاری تبدیل به ستاره های ورزشی می شوند . همان طور که گفتم مولفه های ژانر ورزشی ساده هستند ، درباره تلاش ها و کوششهای یک نفر یا یک تیم می باشد و تقابل آنان با حریفان خود که گاهی با پیروزی و گاهی دیگر با شکست همراه است و در جریان همین رقابت ها روابط عاطفی و دوستی بین افراد شکل می گیرد و با هم دیگر به سمت اهداف خود حرکت می کنند . نکته دیگر ضریب نفوذ ورزش در جامعه و اجتماع است که معمولا آثاری با زمینه ورزش مورد توجه مردم قرار می گیرند و جدا از استقبال مردم از این آثار در واقعیت نیز مردم ژاپن استقبال بسیار خوبی از ورزش بیسبال و تیم های بیسبال به عمل می آورند و ورزشگاه های بیسبال معمولا پر از تماشاگر هستند . نکته بعدی در این انیمه تماشاگران و فرهنگ طرفداری در این ورزش و ورزش های دیگر است . نمایش این نوع طرفداری که به دور از هنجار های اجتماعی و فرهنگی می باشد خود آموزش بسیار خوبی برای کسانی است که در ورزشگاه ها حضور پیدا می کنند و نشان دادن چهره بسیار خوبی از تماشاگران در ذهن مخاطبان کشور های دیگر است.
تبلیغ بیسبال محور اصلی این انیمه است و سازندگان سعی بر این داشته اند که علاوه بر تبلیغ ورزش اول کشورشان ، افرادی را که اطلاعات کمی از این ورزش دارند با نحوه انجام بیسبال آشنا نمایند . انیمه شما را کامل با قوانین ، نحوه بازی ، وظایف بازیکنان ، تاکتیک های بیسبال و همچنین اصطلاحات تخصصی این ورزش آشنا نماید . یکی دیگر از نکات طراحی خوب ، واقعی و قابل درک بودن حرکات بازیکنان ، لباس ها ، حرکات توپ ، علامت های تاکتیکی و پس زمینه های این انیمه است . طراحی و پرداختن به جزییات در چنین انیمه های که در آن ورزشی به نمایش گذاشته می شود بسیار مهم است چون ژانر ورزشی برخلاف بقیه ژانر ها باید رءال و واقع گرایانه باشد و عنصر تخیل نقش کم رنگی در آن دارد و طراحان باید جزییات طراحی در انیمه را باید بسیار شبیه به بازی طراحی کنند و به نمایش در آورند . تعدا قسمت های فصل اول ۷۵است که خود نشان دهنده پتانسیل بالای انیمه برای یکی از عناوین بلند است که البته نباید غافل شد از نحوه روایت داستان درانیمه های ورزشی که معمولا با تعداد قسمت های بالا میسر می شود که خود چالش بزرگی برای سازندگان است که بتوانند مخاطب را با داستان همراه کنند و سطح هیجان و لذت بخشی را برای مخاطب یکنواخت نگه دارند .
به عنوان صحبت آخر انیمه های ورزشی همیشه توانسته اند مخاطبان خود را راضی نگه دارند حتی با وجود نقاظ ضعف یا قوتی که داشته اند و این انیمه هم از قبیل همین ٱثار است . اگر مشتاق تلاش ها ، شکستها و پیروزی های ورزشکاران هستید این انیمه را از دست ندهید .
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
7 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
قبل از شروع نقدم شما رو با کلمه آدم خواری آشنا می کنم :
آدمخواری یا کانیبالیسم( Cannibalism) عادت یا رسم خوردن گوشت انسان است به وسیله انسانی دیگر. باستان شناساننشانههایی از این عادت یا رسم را در جامعههای ابتدایی یافتهاند. بررسیهای مردم شناسان نشان میدهد که آدم خواری انگیزههای گوناگون داشتهاست که مهم ترین آنها عبارت است از:
خوردن گوشت انسان به عنوان یک ماده غذایی:
بعضی از قبیلههای سیاه پوست گینه، در آفریقا، گوشت انسان میخوردند و برای تهیه آن به قبیلههای دیگر حمله میکردند و اسیر میگرفتند.اسیران را، مانند گاو و گوسفند، می چراندند تا پروار شوند.اسکیموهانیز ه
نگام دست نیافتن به هیچ گونه ماده غذایی گوشت انسان میخوردند.
خوردن گوشت انسان برای نشان دادن مهر یا کینه:
بعضی از قومهای آدم خوار برای بزرگداشت خویشان و بزرگان قوم و قبیله خود، و دست یافتن به روح و نیرو و صفتهای خوب آنها، گوشت آنها را، پس از مرگ، میخوردند. ماساژتها، که در حدود ۴۰۰ پیش از میلاد٬ در کناره شمال شرقی دریای خزر میزیستند، برای بزرگداشت خویشامندان سالمند خود، آنها را قربان میکردند و گوشتشان را میخوردند. بعضی از قومهای آدمخوار نیز برای نشان دادن خشم و نفرت و کینه خود گوشت دشمنان خود را میخوردند که در بین اعراب هم نمونه دارد. مثل هند همسر ابوسفیان که پس از پیروزی در جنگ احد جگر همزه عموی پیامبر را از جسد او بیرون آورد و خورد.
خوردن گوشت انسان برای نزدیک شدن به خدایان و الاهگان و بستن پیوند دوستی با آنها:
مردم شهر حران یکی از شهرهای کهن بینالنهرین، در دوره پیش از اسلام، هر سال کودکی را به خدای نگهبان بت هایشان پیشکش و قربان میکردند. گوشت قربانی را با آرد سفید و زعفرانو روغن زیتونو سنبلبه صورت قرصهایی به اندازه انجیردر میآوردند و می پختند و به نیایشگران میخوراندند. مردم قبیلهای در هندبیماران و سالمندان قبیله را به نشانه علاقه به الاهه مقدس کالی، همسر کینه ورز شیوا، یکی از خدایان هندوها، و خرسند و آرام کردن او میکشتند و گوشت آنها را میخوردند.
خوردن گوشت انسان در بین بومیان استرالیای مرکزی رسم بود که مادران گوشت کودکان مرده خود را میخوردند تا نیرویی را که به هنگام زادن به آنها داده بودند بازپس گیرند. مردم گل باستان(نیاکان فرانسویان) خوردن گوشت قسمتهایی از بدن انسان را برای درمان بعضی از بیماریها سودمند میدانستند.
در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، کریستف کلمبدر جزیرههای آنتیل، میان آمریکای جنوبیو آمریکای شمالی، به قومی به نام کارائیببر خورد که میانشان خوردن گوشت انسان رسم بود. کلمب آنها را کانیبال نامید. این نام در بسیاری از زبانهای اروپایی به معنی آدمخوار به کار رفتهاست. اروپائیان عادت یا رسم همنوعخواریرا کانیبالیسم (cannibalism) نامیدهاند
.
و اما نقد من :
اگه به من بگن که خشونت آمیز ترین انیمه ای که دیدی چیه ؟ من می گویم توکیو غول ، این انیمه از نظر خشونت و نشان دادن صحنه های خشونت بار هیچ کم و کاستی نداره و سازندگانش از نشان دادن این فضا هیچ ابایی نداشتن و به همه نشون دادن که با خونریزی هم می توان مخاطب جذب کرد .
انیمه درباره دنیایی فرضی است که در شهر توکیو رخ می دهد جایی که شهر به مناطق مختلفی تقسیم بندی شده و موجوداتی به نام غول ها و همینطور انسان ها در این مناطق کنار همدیگر زندگی می کنند . غول ها موجوداتی هستند با قدرت های فرابشری و همچنین وابسته به گوشت ، آن هم گوشت انسان . این موجودات تنها از گوشت انسان می تواند تغذیه کنند و برای همین به کشتار انسان ها می پردازند و از طرفی انسان ها که مثل شکار غول ها هستند برای نجات جان خود با تشکیل گروهی به نام فاخته ها با این غول ها مبارزه می کنند در واقع این جنگی است برای بقای هر دو گروه .
در این فضای داستانی پسری به نام کانکی زندگی می کند که توسط غولی زخمی شده و بعد از پیوند یکی از اعضای غول مهاجم به او وی تبدیل به یک نیمه غول می شود . نیمی غول و نیمی انسان و داستان از این جا شروع می شود که کانکی باید به دنبال هویت خود باشد که آیا یک غول است یا یک انسان و برای بقای خود در این دنیای بی رحم تلاش کند .
غول ها موجوداتی بی رحم هستند که برای تغذیه و گاهی برای لذت بردن به کشتار انسان ها می پردازند اما در بین غول ها گروهی وجود دارند که برخلاف دیگر غول ها که به کشتار انسان ها می پردازند خواهان صلح و زندگی آرام در کنار انسان ها هستند و برای تغذیه به جای کشتن انسان ها از گوشت اجساد مرده استفاده می کنند گروهی که کافی شاپی به نام آنتیک را اداره می کنند که محلی برای اجتماع غول های صلح طلب است .
کانکی بعد از تبدیل شدن به یک غول با این گروه اشنا می شود و این افراد به وی کمک می کنند تا بتواند بفهمد که آیا یک غول است و یا یک انسان ، کانکی درگیر یک کشمکش درونی بین نیمه غولی خود که میل به کشتن و خوردن گوشت انسان ها دارد و نیمه انسانی وی که می خواهد یک انسان عادی باشد گیر کرده است و در تلاش است تا با نیمه غول مانند خود که قصد تسلط بر بدن او را دارد مبارزه کند .
فضای انیمه تیره ، خشونت آمیز و سراسر از تنفر است دنیای که انسان ها به وسیله غول ها کشته می شوند و انسان های که می خواهند غول ها را که تهدیدی برای زندگی جامعه بشری است نابود کنند گویی که این مبارزه ای است برای بقای هر دو گروه .
مخاطبان در ابتدا با انسان ها همراه می شوند و هدف آن ها را که نابودی غول هاست درست می دانند و غول ها را موجوداتی فاقد احساس و تفکر می دانند که فقط با توجه به غرایز خود عمل می کنند چیزی شبیه حیوانات ، اما وقتی وارد جریان زندگی و روابط غول ها می شویم می بینیم که آنها نیز زندگی بسیار شبیه به زندگی انسان ها دارند غول ها نیز دارای خانواده ، دوستان و احساسات هستند طوری که اگر آن ها را در شکل انسانی خودشان ببینی هیچ فرقی با دیگر انسان ها ندارند .
بر خلاف گروه های خشونت طلب غول ها ، کسانی هم پیدا می شوند که می خواهند با آرامش و بدون دغدغه به زندگی خود در بین انسان ها ادامه دهند اما این احساسات و زندگی همیشه پا برجا نمی ماند و این افراد صلح طلب نیز با گذشت زمان و در خلال جنگ بین انسان ها و غول ها با کشته شدن دوستان و اعضای خانوادهایشان و برای حفاظت از کسانی که به آن ها اهمیت می دهند مجبور می شوند در این جنگ شرکت کنند و شروع به کشتن انسان ها کنند . در طرف دیگر هم انسان ها نیز برای انتقام کسانی که به وسیله غول ها کشته شده اند شروع به جنگ با غول ها می کنند که باعث تنفر انسان ها و غول ها از همدیگر می شود . می توان گفت که بیشتر این جنگ ها و تنفر ها در واقع ناشی از ناشناخته بودن و درک نکردن هر دو طرف از یکدیگر و مقصر شناختن طرف مقابل است .
حال در بین این دنیای پر تنش بین غول ها و انسان ها کانکی که نیمی غول و نیمی انسان است گویی به یک کلید تشبیه شده است که می تواند غول ها و انسان ها را به یکدیگر نزدیکتر کند و باعث صلح بین این دو گروه شود ولی غول های دیگر و انسان های نیز هستن که نمی خواهند دست از مبارزه بردارند و مقابل کانکی قرار می گیرند و جان او و دوستانش و دنیای که او می خواهد در آن زندگی آرامی را داشته باشد به خطر می اندازند .
و این جاست که کانکی که تا به حال مقابل نیمه غول مانند خود ایستاده است و می خواهد مثل یک انسان باشد باید انتخاب کند که یک غول باشد و با صدمه زدن به دیگران از دنیای خود و دوستانش محافظت کند و یا اینکه یک انسان باشد و برای محافظت از دیگران خود صدمه ببیند ؟
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
6 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Ansatsu Kyoushitsu TV
جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ
تا حالا فکر کردید اگه یه روز بهتون بگن که کلاسی که توی اون درس می خونید انتخاب شده تا درش یاد بگیرید چگونه معلمتون رو بکشید چه واکنشی از خود نشون می دید مطمئنم خیلی خوشحال می شوید ! خیلی
می دونید صنعت و دنیای انیمه یه فرق خیلی بزرگی با دنیای واقعی داره اینم اینه که مرز و حدودی نداره و شما می تونید هر چه قدر که دلتون می خواد خیال پردازی کنید . مطمئنا وجود یک کلاس که دانش آموزانش در آن یاد بگیریند که چگونه انسان بکشند هم یکی از این خیال پردازی ها در دنیای انیمه است اما نه من بهتون می گم که وجود یک همچین کلاسی به هیچ وجه خیا
ل پردازی نیست بلکه کاملا واقعیت دارد. واقعیتی که نه تنها وجود دارد بلکه دانش آموزان بسیار زیادی هم در ان درس می خوانند و یاد می گیرند چگونه آدم بکشند !
این که انسان تبدیل به یک ماشین کشتار جمعی شود مطمئنا چیزی نیست که در طی یک شب تا صبح رخ دهد این که شما یاد بگیرید چگونه بکشید ، چگونه نقشه قتل طراحی کنید ، با چه تجهیزاتی این کار را انجام دهید و ...
همه این ها نیاز به آموزش دارد و این آموزش ها را فقط در کلاس آدم کشی می توان فرا گرفت.
یک نگاهی به کشور های همسایه خودمان بیاندازید عراق ، سوریه ، لیبی و ... متوجه خواهید شده که تدریس کلاس آدم کشی چه قدر راحت و درست جلوی چشمان شما به وقوع می پیوندد و ما در خواب هستیم . گروهگ تکفیری داعش که هر روز صد ها نفر را به کام مرگ می کشاند گواه خوبی بر وجود کلاس های آدم کشی است همین کیلیپ های که منتشر می کنند و در آن به انواع و اقسام مختلف جان انسان ها را می گیرند نیز سند محکم تری بر وجود این آموزش هاست .
تمامی این انسان ها روزی یک فرد عادی بوده اند که حال تبدیل به ماشین های آدم کشی شده اند و به طور جد می توانم بگویم یکی از بزرگترین کلاس های آموزشی برای کشتن انسان ها سینماست ! بله سینما مخصوصا هالیوود اگر نگاهی دقیقتر بیاندازیم متوجه خواهیم شد که هالیوود سالانه پول زیادی را صرف ساخت فیلم های می کند که به طور مستقیم و غیر مستقیم به ما یاد می دهند که چگونه انسان بکشیم . مجموعه فیلم های هویت برن فیلمی که نشان می دهد که یک افسر پلیس عادی به بهانه حفاظت از میهن خود تبدیل به یک قاتل می شود قاتلی که فقط می داند چطور بکشد . سه گانه مبارزات عطش یک دختر ساده که یک دفعه تبدیل به قاتلی می شود که در مسابقات مرگ شرکت می کند مسابقاتی که برای زنده ماندن در ان باید بکشی و اخرین نمونه از این دست فیلم ها اسنایپر آمریکایی فیلمی که نشان می دهد یک انسان به وسیله دروغ های رسانه و آموزش های لازم از یک گاوچران ساده تبدیل به شکارچی الرمادی می شود . ماشین آدم کشی البته به تعبیر خودشان قهرمان که ناراحتیش نه به خاطر تعداد انسان های است که کشته بلکه بخاطر تعداد افرادی است که نتوانسته است بکشد . پس حالا متوجه شدید که کلاس آدم کشی وجود دارد آن هم در تمامی دنیا کلاس های که روز به ورز بر تعداد دانش آموزان آن ها اضافه می شود و با جدید ترین متد های روز دنیا یاد می گیرند که چگونه انسان بکشید به راحتی کشیدن ماشه یک اسلحه .
انیمه کلاس آدم کشی یک از خوش ساخت ترین انیمه های است که تا به حال ساخته شده است طراحی عالی داستان گیرا و جذاب صدا گزاری با کیفیت و دست گذاشتن روی یکی از عمیق ترین حسرت های هر فرد یعنی کشتن معلم خود ! داستان از جایی شروع می شود که یک موجود هشت پا مانند زرد رنگ بعد از نابودی ماه به زمین می آید تا آن را نابود کند اما در این زمان که خود را برای نابودی زمین آماده می کند تصمیم می گیرد معلم یک کلاس درس شود کلاسی که دانش آموزان آن طرد شده هستن . دانش آموزانی که برای انگیزه دادن به بقیه دانش آموزان و در واقع ترساندن آنها برای این که درس بخوانند مجبور شدن در پایین مرتبه آموزشی حضور داشته باشند در کلاس طرد شدگان جایی که هیچ وقت از آن جا بیرون نخواهند آمد حتی با تلاش های معلم فداکار و دلسوز که با پشتکار سعی در آموختن درس به آنها دارد فقط این معلم مهربان یک مشکل دارد آن هم این که می خواهد زمین را نابود کند و تمامی دانش آموزانش می خواهند او را بکشند .
نکات در این انیمه بسیار زیاد است از معلم های دیگر این کلاس که یکی مامور اطلاعاتی است که در کسوت یک معلم ورزش به بچه ها درس کشتن می دهد یا معلم دیگری که با جذابیت های جنسی که در واقع یک آدم کش بین المللی است یا دانش آموزی که یک نابغه است ولی از معلم ها نفرت دارد و فقط به این خاطر به این کلاس آمده است که این فرصت را دارد که یک معلم را بکشد . مدیر مدرسه ای که با شخصیت مرموزش و با یک متد خاص آموزشی توانسته است میزان موفقیت دانش آموزان خود را به بالاترین حد ممکن برساند آن هم با ترس از رفتن به کلاس طرد شدگان یا شخصیت اصلی داستان یک پسر ( شایدم دختر ! ) که نه تنها یک فرد تنبل نیست بلکه یک استراتژیست نظامی نابغه می باشد و همین طور بقیه دانش آموزان .
تمامی شخصیت های این داستان یک خصوصیت خاص دارند خصوصیتی که می تواند خیلی راحت از ان ها یک آدم کش خوب بسازد .
در انتها باید بگویم که مانگای این اثر یکی از معروف ترین و پر خواننده ترین مانگا های منتشر شده است که خود گواه بر این است که همه انسان ها پتانسیل تبدیل شدن به یک آدم کش را دارند و فقط احتیاج به یک هول کوچک دارند مراقب باشیم که با یک هول کوچک وارد پرتگاهی بی انتها نشویم
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
5 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
Aldnoah.Zero 2nd Season
جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ
اگه از شما بخوان که آینده رو در ذهن خود مجسم کنید به نظرتون آینده چه شکلی خواهد بود منظورم 10 یا 20 سال آینده نیست منظورم قرن های بعدی هستش ؟
مطمئن هستم که بیشتر شما تجسمی که از آینده دارید شباهت های بسیاری با آینده ای که در فیلم های علمی و تخیلی نشان داده می شود دارد به نظرتون چرا ؟ چون ما به خودی خود نمی توانیم هیچ تصویری از آینده داشته باشیم چون از آینده خبر نداریم پس مجبوریم خیال پردازی کنیم . این خیال پردازی ها یا جنبه واقعیت دارند مثل سفر انسان به مریخ و سکونت در آن که با علم امروزه به بخشی از آن مثل فرستادن ربات
کاوشگر دست پیدا کردیم . پس شاید بتوانیم در آینده حتی در مریخ زندگی هم کنیم یا حتی ساخت ربات های عظیم جسته و مبارز که بتوانیم با آن ها به جنگ دشمنان بریم که باز هم با توجه به ساخت و پیشرفت روز به روز علم رباتیک به نظر دست یافتنی می باشد اما برخی از این خیال پردازی ها هیچ مثال واقعی ندارند و می توان گفت فقط زایده فکر و خیال کسانی است که آینده را در آثار نمایشی برای شما ترسیم می کنند مثل دنیایی که در فیلم آواتار جیمز کمرون دیدیم با آن حیوانات عجیبش یا حمله موجودات فضایی که مثل هشت پا هستن و از این قبیل وقایع . پس واقعا نمی توان با قطعیت کامل گفت که آینده همان چیزی است که در تلویزیون به ما نمایش می دهند .
انیمه آلدن زیرو از خانواده انیمه های است که وقایع آینده را به ما نشان می دهند آینده ای که انسان ها به تکنولوژی پیشرفته دست یافته اند و به مریخ سفر کرده و در آن جا با تمدنی باستانی و قدرتی باستانی آشنا شده و حال کسانی که در مریخ سکونت داشته اند چشم طمع به ذخایر غنی زمین را دارند پس جنگ رخ می دهد بین کسانی که زمین را می خواهند تصرف کنند و کسانی که می خواهند از آن دفاع کنند و حال در این جنگ نوجوانانی پیدا می شوند که با فعالیت های خود سعی در تغییر روند جنگ و ایجاد سلح را دارند .
نکته جالبی که من در تمامی انیمه های رباتی دیده ام این بوده که همیشه شخصیت اول داستان به طور اتفاقی درگیر یک کشمکش می شود بعد به طور اتفاقی به یک ربات بر می خورد سوار آن می شود و بقیه ماجرا ، این اتفاق در واقع کلیشه ای ترین واقعه در تمامی انیمه های رباتی است . اگر بخواهیم به تاریخچه انیمه های که در این سبک ساخته شده اند نگاهی بیاندازیم متوجه خواهیم شد که سبک انیمه های رباتی از گذشته تا به امروز همیشه جزو پر بیننده ترین انیمه های بوده است و همین پربیننده بودن است که سازندگان انیمه را به سوی ساختن این نوع از آثار کشانده است اما در چند سال اخیر این سبک انیمه محبوبیت خود را از دست داده و تبدیل به یک کلیشه ای تکراری شده است اما در فصل پاییز و با آمدن انیمه مورد بحث ما می توان گفت که روح تازه ای در این کالبد فرسوده دمیده شده و بعد از مدت ها ما شاهد یک کار رباتی زیبا که کمتر از سوژه های تکراری بهره برده بودیم .
شخصیت اول داستان برخلاف هم سبکی های خودش یک دانش آموخته نظامی است که برای خلبانی ربات ها آموزش دیده و برعکس شخصیت های انیمه های این سبک دارای توانایی و همچنین هوش استراتژیک است و هوش استراتژیک خصوصیتی است که باعث موفقیت این شخصیت شده است . در مباحث نظامی انسان ها به 3 دسته تقسیم می شوند کسانی که قابلیت فرماندهی دارند کسانی که قابلیت فرمان پذیری ( سرباز ) دارند و کسانی که قابلیت طرح ریزی دارد . افراد دسته سوم معمولا کسانی هستند که در پشت میدان های نبرد و در اتاق فکر های جنگ فعالیت می کنند و استراتژی جنگی را تعیین می کنند بدون آنکه خود بجنگن ، این افراد معمولا فرمانده و یا فرمان بردار خوبی نیستن اما شخصیت داستان هر سه این ویژگی ها را دارند یعنی هم فرمانده است هم فرمان بردار و هم طراح ، همین قضیه است که این انیمه را زیبا تر کرده چون دیگر شاهد مبارزات شانسی که شخصیت یک دکمه را می زند و ربات خود به خود یک حرکت می زند و حریف را شکست می دهد نیستیم مبارزات دقیق هوشمندانه و با یک استراتژی از پیش تعیین شده رخ می دهند شخصیت اصلی می داند دشمن چه قدرتی دارد و چگونه می توان آن را شکست داد در واقع به خوبی می تواند همه چیز را تجزیه و تحلیل نماید . چیزی که در بیشتر انیمه های رباتی شاهد آن نیستیم و نکته دیگر شخصیت مقابل قهرمان داستان است که همانند قهرمان داستان دارای خصوصیات مثل اوست . او نیز فردی باهوش و با انگیزهای خود است که توانسته یکی یکی پله های ترقی را طی کند و حال سودای تشکیل حکومتی واحد را در سر می پروراند که تقابل این 2 نفر مقابل همدیگر تبدیل به یکی از جالب ترین برخورد های بین کاراکتر ها شده است همچون تقابل ال و لایت در دفترچه مرگ یا شرلوک هلمز و دکتر موریاتی در آثار آگاتا کیریستین ، کاراکتر های که هر دو نابغه هستند و دیدن جنگ بین این نابغه ها واقعا زیباست .
به بقیه نکات انیمه اشاره نمی کنم چون همان طور که گفتم کاملا شبیه بقیه انیمه های رباتی است که دیده ایم البته شاید با کمی تغییر در جزئیات . به عنوان نکته آخر نظر شما را به موسیقی این اثر جلب می کنم ، موسیقی که با ریتم تند و اثر گذارش وقتی در خلال مبارزات بین کاراکتر ها پخش می شود لحظات بیاد ماندنی را بر ذهن بیننده حک می کند موسیقی که مطمئنم شما را نیز مثل من به هیجان وا می دارد موسیقی که با خود یک معنی را تداعی می کند " بگذار عدالت اجرا شود حتی اگر آسمان ها سقوط کنند " .
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
7 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
وقتی برای اولین بار معرفی این انیمه رو دیدم به خودم گفتم که حتما دوباره شاهد یک انیمه شاهکار دیگر خواهم بود . همین طور هم شد من به چند دلیل جذب این انیمه شدم : اول داستان و نوع پرداختن بهش ، دوم شخصیت های خاکستری این انیمه منظورم آدم های است که نه سفید هستن و نه سیاه ، سوم سلیقه خاص من که دنبال انیمه های خاص می گردم مثل دفترچه مرگ ، کد گیاس و این انیمه و دلیل آخر پایان تراژدیکی که همه این انیمه ها دارند .
به نظر شما هویت چیه ؟ شاید خیلی سوال بی معنی باشه برای کسانی مثل ما که هویت خود را از آغاز زندگیمان داشته ایم مثل نام ونام خانوادگی ، کد ملی ، پدر و مادر ، خانواده ، خانه ، دوستان و … حا
لا یه لحظه فکر کنید که هویت نداشتید ، یعنی هیچ کدام از مثال های بالا رو نداشته باشید مثل این می مونه که در این دنیای پهناور اصلا وجود ندارید حالا چه کار می کنید ؟ خوب معلومه برای پیدا کردن هویت خود و ثابت کردن به این دنیا که شما هم وجود دارید دست به هر کاری می زنید ، به همین سادگی .
داستان درباره 2 نوجوان به نام های 9 و 12 هست که بنا بر دلایلی شروع به بمب گذاری در شهر توکیو می کنند ( به قول خودشون " ماشه رو روی دنیا بکش " ) و قبل از منفجر کردن بمب ها ویدئو کلیپی از خود به جای می گذارند با نام فنیکس و راه حل پیدا کردن و خنثی کردن بمب ها را در غالب معمایی در این کیلیپ ها مطرح می کنند. این جاست که پلیس ژاپن برای پیدا کردن این 2 نفر وارد این بازی می شود و با به کار گیری یک گاراگاه خبره به نام شیبازاکی سعی در حل این معما ها و دستگیر کردن فنیکس دارد . که با ورود دختری به نام 5 این بازی بدون خون ریزی تبدیل به یک جنگ تمام عیار بین این سه گروه می شود .
9 ، 12 و 5 هیچ گذشته ای ندارند آنها محصول یک پروژه سری کشور ژاپن هستند که در به دنبال تربیت ابر سرباز های بودند برای یک سری اهداف خاص . تمامی این افراد از سن خردسالی و از بین یتیم خانه های سراسر ژاپن غربال شده بودند و در این پروژه به کار گرفته شدند که از بین این 23 کودک انتخاب شده فقط 3 نفر جان سالم به در بردند 9 ، 12 و 5 .
این 3 کودک در اقدامی سعی به فرار از مرکز نگهداری خود کردند که 9 و 12 موفق به فرار و 5 در این فرار موفق نبود . 9 و 12 به تنهایی بزرگ شده و در تمام این مدت و در پشت تمام حرکت های خود به دنبال یک هدف بودند پیدا کردن افراد پشت پرده این پروژه و در انتها ثابت کردن به دنیا که ما وجود داریم . اما دست های پشت پرده ای هم وجود دارند که نمی خواهند دنیا متوجه حضور این 2 نوجوان شود و برای این کار دست به هر کاری می زنند حتی بازی با جان انسان های بی گناه .
این نوع داستان پردازی رو ما پیشتر در کارهای سینمایی جهان شاهد بودیم ، گروهی تروریست که با بمب گذاری و یا دیگر حرکت های ناهنجار خود با به وجود آوردن یک موقعیت خطرناک سعی در دستیابی به اهداف مشخص شده خود دارند و با ورود پلیس به ماجرا این جریان تبدیل به یک جنگ و یا به تعبیری تبدیل به یک بازی بین جریان سیاه و سفید فیلم می شود ، جریانی که معمولا در ابتدا با قدرت نمایی جریان سیاه فیلم شروع و در پایان داستان با موفقیت جریان سفید و نابودی تمامی عناصر سیاه فیلم به پایان می رسد . اما ما در این انیمه برعکس دیگر ژانرهای از این دست ، ما شاهد 2 جریان کاملا مجزا که طرفی خوب و طرف دیگر بد نیستیم . فنیکس در واقع عین یک گروه دست پرورده می ماند که به وسیله طرف ظاهرا خوب داستان که همان مقامات بلند پایه کشور هستند به وجود آمده اند گروهی که درواقع برای کمک به کشور به وجود آمده اند ولی همین گروه نه تنها به کشور کمکی نمی کنند بلکه سلاح خود را به سمت به وجود آورندگان خود می گیرند و می خواهند جوابی برای سوالات خود دریافت کنند . معمولا یک گروه تروریستی را با حرکاتی که ضد هنجارهای اجتماعی هستند می شناسیم که گرفتن جان انسان ها هم بخشی از این حرکات می باشند اما گروه فنیکس در هیچ کدام از بمب گذاری های خود جان کسی را نمی گیرند بلکه حتی قبل از منفجر کردن بمب های خود مردم را از آن ناحیه دور می کنند ، این حرکت شاید شبیه یک حرکت تروریستی باشد اما در ورای خود بیشتر شبیه یک حرکت اعتراضی می باشد که به وسیله آن صدای خود را به گوش مردم دنیا برسانند و توجه آن ها را به سمت خود جلب کنند . اما طرف به ظاهر خوب ماجرا برای ساکت کردن گروه فنیکس در پشت نقاب مبارزه با تروریست ، در واقع می خواهد سرپوشی بر کارهای خود بگذارد و این کار فقط با بد جلوه دادن گروه فنیکس در اذهان مردم به عنوان یک گروه تروریستی خشن امکان پذیر است .
9 – " چشمانی به سردی یخ " شخصیت 9 فردی سرد و بی روح و فاقد احساسات نشان داده شده که فقط به دنبال هدف خود می باشد و در این کار از هیچ کاری دریغ نمی کنه حتی منفجر کردن یک بمب هسته ای ! 9 در بین تمامی کودکان شرکت کننده در پروژه از بالاترین هوش برخوردار بوده و همین هوش و ذکاوت باعث شده تا به خاطر افشا کردن ابعاد این پروژه و کودکانی که قربانی شده اند شروع به مبارزه بکنه ، مبارزه ای بدون تلفات ! او کسی است که می خواهد صدای خود را به گوش جهان برساند و تنها راه برای این کار را مبارزه با دنیایی که در آن زندگی می کند می داند در واقع یک نوع انتقام گیری از کسانی که مسبب مرگ دوستان و زندگی مخفیانه او هستند .
12 – " لبخندی به گرمی خورشید " شخصیت 12 نسبت به 9 فردی احساسی تر و شوخ طبع است شخصیتی وفادار و دنباله روی 9 ، کسی که در تمام عمر خود در کنار 9 بوده و در تحقق اهداف 9 دست به هر کاری می زند اهدافی که به نوعی خواسته خود 12 نیز می باشد . 12 نسبت به 9 علاقه کمتری به انتقام گیری دارد و با ورود لیسا به داستان او کم کم به لیسا علاقه پیدا می کند و با آمدن عشق در زندگی او ، 12 در اصل مبارزه خود دچار شک و تردید می شود و بین لیسا و 9 او لیسا را انتخاب می کند ، هر چند که دوستی که بین 9 و 12 جریان دارد فاصله ایجاد شده بین طرز تفکر آن ها را دوباره پر می کند تا جایی که 12 حتی برای نجات جان 9 از جان خود مایه می گذارد .
لیسا – یک دختر مدرسه ای ساده می باشد که اتفاقا در مدرسه ای که 9 و 12 در آن جا اولین اقدامات جنگ خود رو آغاز می کنند درس می خواند . لیسا از مشکلات خانوادگی که با مادرش دارد رنج می برد و از اعتماد به نفس پایینی برخوردار می باشد همین اعتماد به نفس پایین است که او را تبدیل به فردی منزوی و تنها کرده است ، فردی که فکر می کند تنها بار اضافه ای بر دوش افراد نزدیک خود است . لیسا بعد از فرار از خانه به طور اتفاقی در محل اولین بمب گذاری 9 و 12 حضور پیدا می کند و 12 وی را نجات می دهد و از 9 درخواست می کند که او را وارد گروه خودشان کند که در ابتدا با مخالفت 9 و بعد ها 9 نیز با حضور لیسا در گروه موافقت می کند . هر چند که حضور او در گروه فنیکس وی را تبدیل به هدفی می کند تا دشمنان فنیکس از طریق وی به 9 و 12 ضربه وارد کنند .
شیبازاکی – کاراگاه پلیسی است که در جریان یک پرونده خودکشی درجه خود را از دست می دهد ، پرونده ای از نظر وی یک پرونده قتل بوده است که مقامات بالا بر روی آن سرپوش گذاشته اند . شیبازاکی نشان دهنده یک پلیس خوب می باشد که درگیر فساد درون پلیس نشده و به همین خاطر تا مرز اخراج شدن پیش رفته است ، شیبازاکی اولین کسی بود که با حل معمای فنیکس پا به این بازی گذاشت. شیبازاکی یک فرد عدالت خواه است کسی که می خواهد پشت پرده هر داستانی را کشف کند و تنها کسی که متوجه هدف گروه فنیکس می شود و با تحقیقات خود رازهای پشت پرده آزمایشات دولت را افشا می کند و برخلاف دولت مردان که خواهان نابودی 9 و 12 هستند او سعی می کند با زنده دستگیر کردن آن ها هویت 9 و 12 را بهشان برگرداند .
5 – او نفر سومی است که در جریان آزمایشات زنده می ماند و بعد از جریان فرار ناموفق خود و تعطیلی این آزمایشات به کشور آمریکا برده می شود و در سازمان سیا مشغول به کار می شود . در جریان دزدی که 9 و 12 از یکی از نیروگاه های اتمی ژاپن انجام می دهند وی به کشور ژاپن فرستاده می شود تا تحقیقاتی درباره این دزدی انجام بدهد اما در پشت پرده این تحقیق می خواهد یک بازی مرگ بار را با 9 و 12 انجام دهد . 5 نمونه بارز دخالت های خارجی در کشور است کسی که هر کاری انجام می دهد بدون این که کسی از مقامات ژاپن بتواند اعتراضی انجام دهد نمونه استعمار طلبی آمریکایی ها ، دزدی استعداد یکی از مواردی است که در انیمه توسط آمریکایی ها نشان داده می شود و همین طور دخالت های نظامی در کشور ژاپن . همان طور که همه می دانیم ژاپن یکی از کشورهای شکست خورده جنگ جهانی اول است که حالا تحت سلطه آمریکا می باشد کشوری که هیچ قدرت نظامی ندارد و مردم کشور ژاپن هیچ اراده ای از خود ندارند و تحت سلطه آمریکایی ها به زندگی خود ادامه می دهند حضور 5 و ماموران آمریکایی در این انیمه و جنایاتی که در حق مردم ژاپن انجام می دهند مثل حادثه فرودگاه که برای گرفتن 9 و 12 حاضر به کشتن صد ها نفر می شوند یک نوع اعتراض به این نوع رفتار آمریکایی ها است .
این انیمه جزو انیمه های خاصی بود که من آن ها را می پسندم از نوع داستان پردازی تا نوع پرداختن به شخصیت ها و زوایای پنهانی که این انیمه برای ما بازگو می کند . اگر شما هم سلیقه خاص دارید مطمئن هستم که از این انیمه خوشتون می یاد و می تونید از دیدن آن لذت ببرید .
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
5 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
داستان درباره باز شدن دروازه ای است در کشور ژاپن که دو دنیا و دو بعد مختلف رو به هم متصل می کنه و بعد از ورود لشکری عظیم از درون آن به داخل کشور ژاپن و کشته شدن انسان ها دولت ژاپن تصمیم می کیرد نیروی نظامی به داخل این دروازه و جهان دیگر اعزام کند و به جنگی با مردمان آنسوی دروازه بپردازد و حال این داستان از دید شخصیت اصلی ما یعنی یکی از افسران این نیروی نظامی است روایت می شود .
چند تا نکته داخل داستان هست که بد نیست بهشون اشاره بشه . اولین نکته جنگ هستش جنگی که یک ارتش بسیار قوی وارد سرزمینی می شود ارتش آن کشور را نابود می کند و برای خود در داخل خاک آن کشور پایگاه می سازد و شروع به کنترل ب
ر روی مردمان و ملت کشور شکسته خورده می کند . ارتش کشور ژاپن بسیار پیشرفته تر از ارتش دنیای ان سوی دروازه است که فقط با سلاح سرد به جنگ می پردازند . شاید خیلی ها بگویند که جنگ رو در ابتدا دنیای آنسوی دروازه شروع کرده است اما باید به این نکته توجه داشت که ارتش دنیای دیگر فقط در عرض چند ساعت به طور کامل نابود شد و بعد از این کشور ژاپن برای تلافی و انتقام ارتش خود را روانه دنیای دیگر کرد شاید این هدف ظاهری باشد اما هدف نهان این کار کنجکاوی و همین طور سلطه طلبی است که مقامات کشور ژاپن یا بهتر بگویم ابر قدرت های جهان دارا می باشند چون بعد از وارد شدن به دنیای آن سوی دروازه با ساختن پایگاه و استقرار نیروی نظامی خود و همچنین استخراج منابع طبیعی و معدنی این سرزمین سعی در استعمار آن دارند همان طور که مقامات آمریکایی در انیمه بهش اشاره می کنند می تونه خودش گواهی بر این مسئله باشه و مسئله بعدی ضعف حکومتی و حاکمان این سرزمین است که به راحتی تسلیم نیروی های دشمن شده و حتی مجذوب این نیروها هم می شوند. دختر پادشاه این سرزمین و حاکمانش پایین تر از یک افسر رده پایین ژاپنی به تصویر کشیده می شوند یا نشان داده می شود که مردمان و ارتشیان این کشور اگر نیروی های ژاپنی نباشند حتی نمی توانند از شهر های خود در مقابل راهزنان دفاع کنند . صحنه ی پرواز هلکوپتر ها بر فراز دشت های این سرزمین و ورود باشکوه آنان به داخل میدان نبرد همراه با موسیقی حماسی که پخش می شود مرا ناخودآگاه به یاد سربازان آمریکایی می اندازد که در ویتنام به قتل و کشتار می پرداختند انداخت.
نکته بعدی خیر خواهی و کمک نیروی های نظامی به مردم آن کشور است . در هیچ کجای دنیا اگر شما ارتش کشور دیگری به سرزمین شما حمله کند صد ها هزار نفر از سربازان کشور شما را بکشد و سعی در اشغال کشور شما داشته باشد مطمئنا شما با خوشحالی از این سربازان استقبال نمی کنید در حالی که این مسئله در انیمه خیلی راحت نشان داده شده است و حتی مردمان این سرزمین به راحتی این افراد را پذیرفته و حتی به آنها پناهنده نیز می شوند و به جای کمک گرفتن از حکومت و ارتش سرزمین خود برای دفاع از آن ها از ارتش متهاجم درخواست تامین امنیت خود را می کنند . در این دنیا مردمان متجاوز انسان های خوب و خواهان صلح به نمایش گذاشته می شوند در حالی که نباید فراموش کرد که متجاوز متجاوز است چه با لبخند شما را بکشند و استعمار کنند چه با خشونت و بی رحمی .
نکته بعدی تهاجم فرهنگی می باشد که ارتش ژاپن بعد از ورود به داخل دنیای آنسوی دروازه به آن می پردازد است . این تهاجم به گونه ای است که حتی دختر پادشاه این سرزمین که باید نماد فرهنگ سرزمین خود باشد خود را به فرهنگ و دنیای پر زرق و برق دنیای دیگر می بازد . نمونه دیگر شهر پناهندگان است که در آن فروشگاه های مدرن با وسایل ژاپنی فروخته می شود و مردمان این سرزمین که زمانی خود بهترین تولید کننده بوده اند حال به مصرف کننده تبدیل شده اند . نمونه دیگر زبان است به جای این که ارتشیان ژاپنی زبان مردم این سرزمین را یاد بگیرند این مردم این سرزمین هستند که باید برای صحبت با ارتشیان زبان آنان را یاد بگیرند.
نکته دیگر بازم دخالت کشور آمریکا در امور داخلی کشور ژاپن است به طوری که وزیر دفاع کشور ژاپن باید در مقابل مقامات آمریکا سر خم کند و بدون چون و چرا عوامل آن ها را اجرا کند بدون این که خود قدرتی داشته باشد.
و نکات بسیار دیگری که مجالی برای گفتن آنها نیست .
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
5 |
امتیاز داستان |
0 |
امتیاز جلوه های هنری |
0 |
امتیاز صدا گذاری |
0 |
امتیاز كاراكتر |
0 |
امتیاز لذت |
0 |
می خوام اول به معقوله طنز بپردازم که طنز اصلا چی هست . به بیان کامل تر طنز یعنی مجموعه ای از حرکات ، گفتار و اتفاقات که باعث خنده مخاطب می شود را طنز می گویند . حالا خود طنز به چند بخش تقسیم می شه مثل طنز گفتاری که کاراکتر با گفتن جملات طنز گونه و یا حرف های کنایه آمیز و ... باعث به وجود اومدن پروسه خنده می شود ( بهش می گم پروسه چون برای خنداندن یک فرد عوامل مختلفی اثر گذار هستن که معمولا به صورت مرحله ای عمل می کنند ) نوع دیگه طنز ، طنز حرکتی است نمونه کاملش رو می شه در آثار بزرگان کمدی جهان مثل چارلی چاپلین ، هارولد لوید و ... دید که با استفاده از بدن خود و واکنش های خود در مقابل دوربین باعث
خنده می شوند . نوع دیگر طنز تلخ می باشد طنزی که به صورت آشکار باعث خنداندن فرد نمی شود بلکه بیشتر یک پوزخند را بر روی صورت بیننده اشکار می کند که بیشتر درون مایه اجتماعی ، سیاسی دارد و بازتاب کننده مشکلات یک جامعه می باشند . طنز بعدی طنز موقعیتی است این نوع طنز بستگی به توانایی بازیگر دارد که در مقابل اتفاقات پیش بینی نشده چه نوع واکنشی اعم از گفتاری و حرکتی از خود بروز دهد . نوع های دیگری هم از طنز وجود داره که فعلا بهشون نمی پردازم .
این تعریف طنز بود اما بر می گردم سر این انیمه اگه بخوایم این انیمه رو توی ژانر خاصی قرار بدهیم می توان از تلفیقی از ژانر های کمدی و رونس قرار داد چرا ؟ چون داستان انیمه از یک پسر شروع می شود که در زمان بچگی یک عهدی با یک دختر بسته که وقتی بزرگ شدن با هم ازدواج کنند ولی مسئله این است که پسر آن دختر را یادش نمی آید و فقط قول و نشانه آن که یک قفل است را با خود نگه داشته است و کلید قفل دست آن دختر است و حالا داستان شروع می شود جستجوی این فرد برای پیدا کردن این دختر درحالی که پسرعاشق کس دیگری است ؟! و باید نقش عشق فرد دیگری را بازی کند .
به نظر من داستان بسیار ساده است چون در اول انیمه راکو ایچیجو در حال رفتن به مدرسه با دختری به نام چیتوگه کیریساکی روبرو می شه و این دو باهم برخورد دارند ( البته از نظر فیزیکی ) بعد از این داستان کاملا مشخص است این دو نفر در آخر انیمه به هم می رسند ( البته باید بگم که خودم هم نفهمیدم آخر به هم می رسند یا نه ولی طبق قانون این نوع انیمه ها که باید این طور باشه ) ولی مسئله یا گره داستان چگونه رسیدن این دو فرد به همدیگر است و اتفاقات و جریاناتی که بین این دو فرد رخ می دهد. راکو پسر یک خانواده یاکوزا و چیتوکه دختر خانواده مافیا است که این دو خانواده برای جلوگیری از جنگ بین این دو گروه تصمیم می گیرند که این دو نفر نقش دو عاشق و معشوق را بازی کنند در حالی که دو نفر نه تنها این گونه نیستند بلکه کاملا نسبت به همدیگر تنفر دارند و حالا باید این دو نفر این نقش را بازی کنند و نگذارند که دیگران از این ماجرا با خبر شوند .
در داستان تعدد شخصیت های دختر بسیار به چشم می اید که هر کدام در مسیر پیشروی داستان به داستان اضافه می شوند و هر کدام نقش گاهی اوقات مکمل و در بیشتر موارد خنثی در انیمه ایفا می کنند و بیشتر به عنوان محرکی برای ایجاد خنده در مخاطب استفاده می شوند مثل دوست راکو که بیشتر نقش یک فرد منحرف و کیسه بوکس شخصیت های دختر را ایفا می کند و یا محافظ چیتوگه که فقط به فکر کشتن راکو است . در انیمه شخصیت اصلی راکو است به عبارتی او در مرکز قرار دارد و تمام شخصیت ها و اتفاقات حول محور او رخ می دهند . به تعدد شخصیت های دختر اشاره کردم در انیمه 5 دختر وجود دارند ( چیتوکه ، اونودرا ، سوگومی ، ماری ، روری ) که 4 نفر از این افراد در طی روند داستان و اتفاقات بین شخصیت ها عاشق راکو می شوند ( به همین خاطر رگه های از رومنس در داستان مشاهده می توان کرد ) . شخصیت پردازی راکو و این 4 نفر با توجه به رابطشون با هم خوب تعریف شده بود و به بیشتر سوالات بیننده در مورد این شخصیت ها پاسخ داده می شد در مورد شخصیت های مکمل هم این قضیه صدق می کرد و بیننده کاملا نقش مکمل بودن این افراد را حس می کند .
در بالا به طنز اشاره کردم در داخل این انیمه پر است از حرکات و موقعیت های طنز گونه که سهم راکو از این طنز ها بیشتر از دیگران است و دیگران بیشتر مکمل و تکمیل کننده پروسه خنده برای مخاطب هستن مثل موقعی که راکو و دوستانش برای گرفتن عکس های که در طی سال از آن ها گرفته شده اقدام می کنند راکو می خواهد عکسی را بردارد که دوستش به او پیشنهاد عکس های که خودش از شخصیت های دختر گرفته را می دهد که ناگهان هر دو مورد نوازش ! دو نفر از شخصیت های دختر قرار می گیرند . بیشتر صحنه ها به این صورت است که سهم راکو و چیتوکه از این قبیل صحنه ها با توجه به رابطه بین این دو بیشتر از بقیه است ( منظورم همون نوازشه ! ) بیشتر سکانس ها از معقوله طنز برخوردار هستن که گاهی اوقات بیش از حد در گیر طنز می شوند و بیننده با احساس تکرار مواجه می شود از قبیل ضد و خورد بین راکو و چیتوکه که در آواخر داستان برای بیننده یک صحنه تکراری می شود و یا محافظ چیتوکه که می خواهد راکو را از بین ببرد و ... ولی با این صحبت ها در بیشتر اوقات موقعیت ها و رفتار کاراکتر ها باعث خنده بیننده می شود و کشش مناسبی برای این که بیننده داستان را تا اخر دنبال کند ایجاد می کند در حالی که انیمه در پایان کمی مبهم و گنگ به اتمام می رسد و چند چرا برای بیننده باقی می گذارد و آن هم این که بلاخره راکو در کودکی با کدام یک از 3 دختر عهد بسته است یا کدام یک از سه کلید قفل را باز می کند یا اینکه راکو در اخر همچنان عاشق اونودرا می ماند یا عاشق چیتوکه می شود این چرا های است که ذهن مخاطب را درگیر خود می کند و به آن ها پاسخ کاملی داده نمی شود .
در پایان انیمه جزو کارهای کمدی خوب تلقی می شود همان طور که امتیاز و آمار این انیمه نشان می دهد پس اگر دنبال لحظاتی شاد و خنده آور می گردید که اوقات فراغت شما را پر کند این انیمه پیشنهاد خوبی است برای این که برای مدتی هم که شده خنده را بر روی لب شما بیاورد
منبع : naghadin.blog.ir
بیشتر
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
9 |
امتیاز جلوه های هنری |
8 |
امتیاز صدا گذاری |
8 |
امتیاز كاراكتر |
9 |
امتیاز لذت |
10 |
به هیچ وجه از رو کاورش فضاوت نکنید که فکر کنید با یه انیمه بچگونه و ضعیف طرفید برعکس انیمه های مزخرفی که هر فصل شاهدش هستیم با یه اثر عالی طرفید که بعد از دیدنش فقط دوست دارید به بقیه دوستانتون معرفیش کنید . فضای انیمه خیلی خوبه من عاشق طراجی کاراکتراشم از لحاظ داستانی هم که خیلی خوب بیننده رو جذب میکنه و واقعا کنجکاو میشید بعدش میخواد چی بشه و در آخر پایان بندی هم که برای فصل اول داشتن خیلی خوب بودش جوری که من دیگه طاقت نداشتم وایسم برای فصل دوم رفتم مانگا رو خوندم .
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
8 |
امتیاز جلوه های هنری |
9 |
امتیاز صدا گذاری |
8 |
امتیاز كاراكتر |
9 |
امتیاز لذت |
10 |
هیچ نکته منفی نمیتونم ازش بگم جزو اون انیمه هایی که ارزش چند بار دیدن مجدد رو داره .
همه چی عالی کار شده داستان - گرافیک - صدا گذاری - طراحی شخصیت ها و به خصوص نبرد ها که فوق العاده کار شدن اصلا موسیقی متن قابل قبولی داره جوری که تحت جوش قرار میگرید به هیچ وجه هم امکان نداره موقع دیدن انیمه احساس خستگی کنید .
بنظر من تو ژانر خودش هیچ رقیبی نداره اصلا و یه نکته مثبت دیگش هم اینه که کاملا به مانگاش وفادادره.
امتیاز كل |
2 |
امتیاز داستان |
1 |
امتیاز جلوه های هنری |
1 |
امتیاز صدا گذاری |
4 |
امتیاز كاراكتر |
5 |
امتیاز لذت |
2 |
اگه برای خودتون ارزش قائلید بهتره حتی 1 قسمتم از این انیمه نبینید . برخلاف سری قبلی که حداقل یه گرافیک قابل قبول داشت. این سری فقط گند میزنه به خاطرات خوبی که از 2 فصل قبلی داشتید. با اینکه این فصل خیلی بیشتر از لحاظ داستانی به مانگا وفاداره ولی طراحی کاراکترا و نبردا فوق العاده نا امید کننده است.
برید مانگاش رو بخونید اون موقع متوجه میشید که چرا انقدر این انیمه رو کوبیدم و امتیازی به این پایینی بهش دادم و حهت اطلاع دوستان هر دو سری مانگاش ترجمه شده.
امتیاز كل |
6 |
امتیاز داستان |
5 |
امتیاز جلوه های هنری |
5 |
امتیاز صدا گذاری |
7 |
امتیاز كاراكتر |
6 |
امتیاز لذت |
7 |
قبل اینکه انیمش منتشر بشه به صورت هفتگی مانگای این سری رو دنبال میکردم که واقعا یکی از بهترین مانگا هایی بود که تا حالا خوندم اما برخلاف مانگا ، انیمه یه داستان کاملا مستقل رو داخل Tokyo Ghoul √A در پیش میگیره خیلی هم داستان رو خلاصه میکنن و اون پیچشای داستانی عالیی که داخل مانگا بوده رو خیلی راحت حذف کردن تنها نکته مثبتش فقط گرافیک انیمه است.
پیشنهاد من به دوستانی که سری انیمه توکیو غول رو دیدن اینه که برن مانگای این اثر رو بخونن که در 2 سری منتشر شده .
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
9 |
امتیاز جلوه های هنری |
9 |
امتیاز صدا گذاری |
9 |
امتیاز كاراكتر |
9 |
امتیاز لذت |
9 |
فکر کنم این یکی از قدیمی ترین های این ژانر باشه. من قدیمی ترین انیمه ای که دیدم boku wa kono mama kaeranai بوده که اون بر می گرده به سال ۱۹۹۲. کلا این ژانر انیمه نمیدونم چرا انقدر کم تولید میشه. ولی با این حال کیفیت انیمه ها و داستان هاشون خیلی هم خوب و عالی هستند. از عکس کاورش هم معلومه که آرتیستشمینامی اوزاکی کارش خیلی خوبه. مانگاش هم که موجوده باید سریعا دربارش تاپیک بزنم تا اینکه خودت نزدی 😊
من که حتما حتما این انیمه رو تماشا میکنم. فکر کنم امشب بتونم بگیرمش.
امتیاز كل |
9 |
امتیاز داستان |
9 |
امتیاز جلوه های هنری |
6 |
امتیاز صدا گذاری |
8 |
امتیاز كاراكتر |
8 |
امتیاز لذت |
9 |
طیف دا ستانی جالبی وجود دارد بیشتر از این حس گناه کارکتر اصلی نانجو هست که به خودش شک میکنه هر لحظه که چرا عاشق یک همجنس شده در حالی که به نوعی هر روز با یک دختر هست و موقعیت بودن با جنس مخالف برای او فراهم هست اما حسی که به ایزومی برایش بوجود میاد عمیق هست و خیچ کنترلی بر آن نداره حتی سعی میکنه ازش فاصله بگیره این وضعیت وقتی هست که ایزومی هم علاقه ای به جنس موافق خودش ندارد و هر دو کاملا به جنس مخالف کشش دارند اما نانجو به طرز دردناکی عاشق ایزومی شده و برای عشقش هر روط خودش رو ملامت میکند و به درجه ای میرسد که مانند مادر ایزومی دیوانه وار عاشق میشود و حتی از ایزومی میخواهد که او را بکشد
وضعیت گرافیکی: برای انیمه دهه 80 ای میشه گفت انیمه خوبی حساب میشه با توجه به اینکه انتهای اغراق های دهه 80 ای بوده به نوعی این انیمه هم زمان معیار های زیبایی مثل چشمان پر مژه و ... را داشته و هم به نسبت مدرنتر از وضعیت زمان خودش هست به وضوح حس های شوجو و روانتیک در عین دراما بودن توی انیمه وجود دارد تصاویر ناسالاژیک نه به خاطر قدیمی بودن انیمه بلکه بخاطر حس نزدیکی با کلیت اینمه ( برعکس برنز به این شکل از نظر تصویری جذب نمیکند) چیزی که خیلی ممکنه توچه بیننده رو جلب کنه موسیقی او و آ هست با توجه به اینکه میتوان انیمه را موزیکال حساب کرد صدای نانجو هایامی شو ( صدای ایزن از بلیچ) از تک ترک های موزیک را در این انیمه اجرا کرده که واقعا میتوان گفت فوق العاده احساسی هستند که حتی اگر جدا از انیمه فقط این آهنگ ها رو بشنوید با اینکه به زبان ژاپنی هستند و ممکن هست متوجه لیریک نشوند به طرز عجیبی حس نزدیکی و دراما رو توی ترک ها حس میکنید شخصا این اپیزود از مورد علاقه ترین انیمه های ژانر یائوی ام هست
بیشتر
امتیاز كل |
10 |
امتیاز داستان |
9 |
امتیاز جلوه های هنری |
10 |
امتیاز صدا گذاری |
10 |
امتیاز كاراكتر |
9 |
امتیاز لذت |
10 |
خیلی زود تونست به یک انیمه بسیار موفق ظاهر بشه . البته نباید از این موضوع هم گذشت که مانگای این انیمه بسیار محبوب هست و یکی از بهترین ها در این سبک شناحته شده . داستان و طراحی بسیار خوب شخصیت ها باعث شده که انیمه بتونه برای هر سنی مناسب و سرگرم کننده باشه . شرکت Production I.G یک بار دیگر نشان داد که هر کاری رو انجام میده برای اینکه انیمه ای که میسازه از لحاظ گرافیک حرف اول رو بزنه . این شرکت از اخرین تکنولوژی های روز دنیا برای ساخت انیمه های خودش بهره میبره و شما این موضوع رو دقیقا در انیمه Haikyuu میبینید . موسیقی و داستان دقیقا در کنار هم تونستن به موفقیت انیمه کمک بسیار زیادی کنند درسته که
انیمه از گرافیک بالایی بهره میبره ولی موسیقی در کنار داستان به شما هیجان بسیار بالایی رو میده . داستان انیمه تشکیل شدن یک تیم مدرسه ای رو نشون میده که با رابطه و دوستی عمیقی که به هم دارن راه پیروزی رو به سمت قهرمانی کشور برمیدارن . اگر به دنبال یک انیمه با داستان درگیر کننده و ورزشی هستید و کیفیت ساخت انیمه برای شما مهم هست و مثل من بعد از پیروزی های تیم والیبال کشور به بازی والیبال علاقه مند شدید . Haikyuu بهترین گزینه برای شماست . بی شک یکی از بهترین انیمه ها در سبک ورزشی به حساب میاد . بیشتر